نصر  وحدت

نصر وحدت

این وبلاگ جهت اطلاع رسانی حقایق بدون سانسور فعالیت می کند.
نصر  وحدت

نصر وحدت

این وبلاگ جهت اطلاع رسانی حقایق بدون سانسور فعالیت می کند.

مزاری کارخانه دورغ سازی هست.

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر
نظر دادن

نسل جوان مسول اند، هر کدام در حد توان در مورد جنگ های داخلی تحقیق کنند و یافته های خود را بدون کم و زیاد در خدمت انهای قرار دهند که در ان روز ها نبودن. منم به نوبه خود چند مدتی هست در این راستا تحقیقاتی را شروع کردم.
این گزارش در پاکستان ثبت شده است . انگار جلسه سری بوده و با دوربین مخفی از مزاری عیله وی؛ سند تهیه میکردند.
در این کلیپ،دیده می شود فرد غیر بومی از مزاری سوال می کند که لهجه هزاره های کویته را دارد]نه هزاره های بومی افغانستان را .ایشان می پرسد ایا صحت دارد در افشار هزاره ها توسط حمله شورای نظار و اتحاد سیاف به شهادت رسیدند؟
از این سوال نژاد پرستانه مشخص هست که تبار شهدا از مذهب مشترک به مراتب مهم تر بوده.مزاری برای سرپوش گذاشتن به شکست خفتبار افشار به دفاع از هزاره های وحدتی؛زبان باز می کند. مزاری اگر می دانست این گزارش ثبت تاریخ می شود و بعد ها علیه خودش استفاده می شود؛شاید هیچ وقت لب باز نمی کرد.
مزاری در دقیقه 1.17می گوید افشار مربوط شیعیان افشار هست .از نجات ما نیست. منظورش نژاد بوده. مزاری بااحتیاط به اطرافش نگاه کرده سخن می گوید. مزاری خودش می دانند دورغ می گوید برای همین با استراب حرف می زند. مزاری شب قبل از حادثه خبر داشته افشار سقوط می کند. اگر نه چطور امکان دارد در جنگ افشار فقط قزلباش های کشته شود؟ دورغ مزاری از انجا معلوم هست که با دست پاچگی در دقیقه ....می گوید مردم هزاره اموال خود راکشیدن یا خانه های خود را بیرون کردن...!!!!!!!!!!!!!مگر خانه بیرون کردنی هست ؟ 
در ادامه می گوید قزلباش ها بالاترین صدمه را دیدن!!!!!!!!!! چرا برای مزاری قزلباش ها مهم نبود؟ مگر ایشان ادعای رهبری تشیع را نداشت؟ زنان و کودکان قزلباش چه گناهی داشتند که در اتش کینه مزاری زیر رگبار مرمی مسعود و سیاف نابود شود؟.چرا اقوام محمد اکبری (قزلباش ها)از وقوع فاجعه باخبر نکردن؛فقط هزاره هایوحدتی را باخبر می کنند! جواب این معماسخت نیست. بعد از افشار قرار هست جنگ دیگری در تاریخ بیست و سه سنبله 1373در تاریخ ادم کشی مزاری ثبت شود. قرار هست تشیع درباری (بقول پیروان مزاری) یکجا نابود گردند،تا مزاری سید حسن نصرالله دیگر گردد تا با حمایت امام خامنه ای رهبری کل تشیع را بدون مزاحمی به دوش بگیرد. برای هیمن مزاری با این طرح ناجوان مردانه خواست طرفداران اکبری را که قرار هست با سید مصطفی کاظمی از حزب وحدت اخراج گردد یکجا؛نابودن کنند.مزاری توسط خبر چین های خود از وقوع حادثه خبر داشت.
ایجا مزاری اعتراف می کند تاجیک ها بر جان و مال باشندگان افشار مسلط شد و به هیچ چیز این ها رحم نکرد. به تعبیر دیگر به ما چه بایستی خانه های خود را می کشیدن تا کشته نمی شود . بهرحال،مزاری اطمینان می دهد در افشار هیچ هزاره ی قتل عام نشدند. 
این کلیپ ثابت می کند مزاری برای فریب عوام از هر حربی استفاده می کند . در ادامه کلیپ.......... این تصویر ایت الله خمینی هست. در تمام اماکنی که مزاری سخنرانی می کند در بالای سر وی باید یک عکس خمینی نصب باشد. این تصاویر ثابت می کند که حزب وحدت چقدر وابسته ایران بوده. این روز ها پیروان مزاری در وبلاگ های شخصی خود از خمینی و کسانی که وابسته ایران بوده نفرت نشان می دهند .با این رفتار خنده دار می خواهند بگویند که ما هیچ ربطی به ایرانی ها نداریم!! مزاری به امام خود ایت الله خمینیقول داده بود تا زنده هست در خدمتش باشد.مزاری به عهد خود وفادار ماند. حتی بعد از مرگ ایت الله خمینی چندین بار برای عرض ارادت به مرقد خمینی به تهران رفته بود. طبق اسناد؛ مزاری بدون اجازه اربابان ایرانی خود اب نمی خورد . یکی از شروط ایران برای حمایت مزاری این بود که یکی از نمایندگان ولایت فقیه در تمام جلسات مهم حزب وحدت شرکت داشته باشد. 
در ادامه مزاری می گوید در افشار بد رفتار شده!!! دقیقا همین واژه در یک کلیپ دیگر مزاری به کار رفته که می گوید ما در گذشته در حق مردم بد کردیم در افشار در حق مردم ما بد رفتار شد. این اعتراف به اشتباه نشان می دهد مزاری شاهد بوده که چه بلای سر مردم کابل امده است اما با سکوت از کنارش گذشته تا این که در افشار مثا جنگ دارالامان فاجعه خالق می شود . و اعتراف می کند ما بد کردم بد دیدیم. در اخر کلیپ مزاری در جای دیگر در میان انبوهی از پیروانش می گوید هیچ شیعی !!!!! پیروان مزاری از شیعه بودن ننگ دارند و اعتراف می کنند ما هزاره بودن را به شیعه بودن ترجیح می دهیم. اگر اینطور باشد افشار مربوط شیعیان هست مربوط قزلباش ها و سادات!!!!!!!!!!پس شما بی خودی به طبل رسوای می کوبید. در ادامه مزاری می گوید این شیعه هست و هزاره!!!

مزاری کارخانه دورغ سازی هست.

مزاری پدر دلسوز بود؟نبود

مزاری پدر دلسوز بود؟نبود

مخاطب این سطور نسل جوان زیر سی سال هست. برای شما از انجا شروع می کنم که عبدالعلی مزاری فرزند خدا داد برادر سلطان و(؟) و پدر حسن و حسین و زینب،برای من؛یک قهرمان بی بدلیل بود که نظیرش درجهان وجود نداشت.دقیقا مثل شما برای منم بابه مزاری خط قرمز بود. هیچ کسی حق نداشت در مورد، بابه ی من؛سخن بدی بگوید. با هر کسی که کمتر از (بابه مزاری) می گفت درگیری لفظی می کردم. مثل شما از قهرمانی ها و آوازه بزرگی مزاری و احیاگر شیعه می گفتم. مزاری بخاطر هم ولایتی و هم زبان و هم مذهب بودن؛برای من خیلی قدر داشت. آن وقت ها ایت الله محمد اصف محسنی و سید محمد علی جاوید و انوری و دیگران را یا نمی شناختم یا برایم اهمیتی نداشت. من در فضای مجازی از ملا کور عمر و گلبدین و دیگر تروریست های جهادی پشتون می نوشتم . ملا کور عمر برای من مثل خنزیر بد بو و بد قیاقه و نجس بود و هست. چون در زمان کشتار شیعیان بنده در مزار شریف جسد های سربازان طالب را در منطقه کارته وحدت فعلی،علی چوپان ناقلین قبلی دفن کردم. یادم هست مغز ها دست ها سر ها روی زمین کنار جاده ی کابل مزاری،فرش بود. من به همراه پدر زمین را چاله می کردم و جسد های طالبان را چند تا چند تا در یک قبر دفن می کردیم. انقدر جسد بود که ما مردم محل از پس دفن جسد ها بر نمی امد. از طرف دیگرمرگ هر لحضه ما را تهدید می کرد. بم های دستی،مرمی های ار پی چی؛مرمی های اسکارت و فیر های هوای عسکر ها از هر طرف امکان داشت،ما را به کام مرگ سوق دهد. سگ های ولگرد از بس که جسد خورده بود دیوانه و هار شده بود. آن حیوانات هم برای ما یک تهدید جدید بود اگر حیوانات ما را می گزید هیچ درمانگاهی وجود نداشت تا ما را تدوای کند. همه سرمایه داران از شهر فرار کرده بود. بعضی ها به تاجکستان و بعضی ها به چهارکنت رفته بود. ما که تازه از ایران امده بودیم کسی را در چهارکنت و شهر مزار نداشیم تا به انحا پناه ببریم. من با اعضای خانواده و همسایه مان در کنار پنجره شاهد زنده جنگ بین طالبان و وحدتی ها بودیم...پیش از شروع جنگ وحدت و طالبان تمام اقوامان دوباره به ایران مهاجرت کرده بود.اوضاع انقدر خراب بود که پدرم تمام لوازم خانه را در برابر ارد جو و گندم عوض کرده بود . این اواخر دالر در بدل ارد بود. قحطی همه کودکان های مثل من را تهدید می کرد. سازمان ملل به مردم محله ی ما گفته بود هر کسی نانوایی بلد هست ما ارد مصرفی شان تامین می کنیم و شما نان را در عوض کارت خانواری که از طرف سازمان ملل توضیح می شود به دارندگان کارت،نان بدهید.چه نانی! برای ما نان سازمان ملل یک معجزه بود. ما یک خانواده پرجمعیت بودیم اما چون واسطه نداشتیم حق مان پای مال می شد. جنگ بود،قانون نبود مردم خیرمحل از اوضاع ما با خبر بودند. انهای که دستی در کاسه بزرگان داشت چندین کارت نان می گرفت. راستش ان نان را جز کسانی مثل ما نمی خورندن. نان پر بود از جو زنده و گاهی ساقه های گندم هم داشت.


همه اقوام ما که دست شان به دهانشان می رسید از معرکه فرار کردن. تنها پدرم با چند فرزند قد و نیم قد ماند.تنها ما از قبیله در مزار باقی مانده بودیم و بس.

مزار بو گرفته بود. بوی جسد های مانده و سوخته و بوی ماشین های اتش گرفته بوی باروت. وقتی کمی اوضاع شهر ارام شد،از زیر زمین خانه سرد و خالی؛واقع در کوچه سید علی موسوی معروف به سید علی بنگی بیرون شدیم. قحطی بود!!! شهر خانه ارواح شده بود. هنوز روی پل تصدی کاماز یک تانگ از داخلش دود بیرون می امد . لوله تانگ مستقم طرف خانه ما هدف گرفته بود. انگار خدا نمی خواست من بمیرم . شاید خدا خواسته من زنده بمانم تا ان روز ها را بدون کم و کاستی تعریف کنم. میل تانگ شکسته بود مردم محلی می گفت یک جوان وقتی این صحنه را می بیند با انداختن بم دستی داخل میل تانگ باعث شکستن لوله و اتش سوزی داخلی تانگ و نهایتا مرگ سرنشینان تانگ می شود. و جلوی یک فاجعه انسانی را می گیرد که باعث شهادت خودش نیز می شود.

من از مردم بومی سوال می کردم این جنگ برای چیست؟ همین طور که سوال های پی در پی می پرسیدم و از طرف پل تصدی به طرف روضه می رفیتم؛همراهم یک کانتیربزرگ نشانم داد. خوب یادم هست ان کانتنر کنار دیواری رو به روی مندوی کچالو پیاز فروشی فعلی بود.دوستم دستش را روی شانه ام زده گفت هزاره ها زن حامله پشتون را داخل کانتینر کرده شاهد زایمانش بودن. ان وقت ها پشتون،هزاره؛اوزبیک و تاجیک به این شدت نبود. منم که این چیز ها سرم نمی شد. ان زمان هنوز کتاب های علی نجافی و علی جان زاهدی و دیگر بزرگان را نخوانده بودم. با چشم سر می دیدم چه جرایان دارد. از ان روز تا سقوط مزار شریف چند ماهی می گذشت. مسیر خانه ام تا محل کارم در چهارراه ایشان کمال ( خیابان جنرال دوستم) همان مسیری بود که ان کانتینر واقع شده بود!!! هر روز که از کنار ان کانتینر می گذشتم فکرمی کردم صدای جیغ زنی می اید که کمک می خواهد.به مغز طوری حک شده بود که انگار در همین مکان ان جنایت رخ داده هست. ان روز ها از کسی و جریانی نفرت نداشتم. کودکی بود و زود فراموشی. اما بعضی حادثه ها مثل پازل در مغزم بود. مثل کشتار پشتون های طالب در حال ریش زدن میان گندم زار و یا با مرمی زدن به مرد پشتونی که روی درخت پناهان شده بود. و یا پریدن فردی روی ماشین پر از سرباز طالب ان هم ماشین در حال حرکت،تا به قصد خودش وند بزند. همه این خاطرات در ذهنم بود تا زمانی که امدم ایران و دوباره رد مرز شدم و دوباره به ایران برگشتم تا رسیدم جای که فرصت کنار هم گذاشتن ان پازل ها رسید. وقت کنار هم گذاشتم اول چهره ملا کور عمر و عبدرالرحمان مجسم شد. در مورد ان دو قصاب مقاله و کتاب خواندم. یافته های خود را با مخاطبان در میان گذاشتم. از کشتار هفت هزار شیعه مزار شریف نوشتم که فقط به جرم هزاره بودن قتل عام شدند. از عبدالرحمان قصاب روانی نوشتم . البته ان نواشته هاذ مثل همین پست های انتقادی کم هزینه برای من نداشت. افراد کور عمر امدن به محل کارم در کنار میدان فوتبال میوند کنار تانگ تیل (**) محب نزدیک بلاک های رهایشی عباس دالر.چندین بار تا مرز مرگ مرا پیش بردن . اما من دست از نوشتن برنداشتم. تهدید ها انقدر زیاد شد تا باعث باعث رانده شدنم از مزار شد.بعد مدتب تحقیقات ام را ادامه دادم پازل ها را کنار هم می گذاشتم. اما هنوز مزاری برای من خط قرمز بود هیچ حرفی به مغزم نمی رفت. حتی فکرشم برایم سخت بود که به خودم بقبولانم بابه ی عزیزم یک هیولای سیاه وحشتناک هست. موضوع ادامه داشت تا این که فاجعه ی میرزاولنگ رخ داد. در پستی که الان دارم اما قفل کردم نوشته بودم چرا جهان صدای ما هزاره ها را نمی شنود جرم ما چیست که حق زندگی در این کره خاکی را نداریم. این پست با تصویر سکینه دخترک میرزاولنگی که در اغوش خانومی با چادر خال خالی با زمینه طوسی غرق گریه بود نشر کردم ساعت یک یا دو شب بود که یکی از دوستانم تماس گرفت فقط گفت احمق این چه پستی هست که در فیسبوک گذاشتی هر سریع حذف ش کن!!!!!!!!!!!!!!!!!

من خواب الود گوشی روشن کردم . متوجه شدم یک گروه هزاره یک طرف یک گروه سید یک دیگر چنان به همدیگر فحاشی می کنند که گوی قاتل پدر هم هستند. در صورتی که ان چهار تا با هم و من با انها هم در فضای مجازی و هم در فضای واقعی دوست صمیمی بودیم. ان یکی از انوری می گفت دیگری سخنان مزاری را سند قرار می داد. ده ها و شاید صد تا کامنت نوشته بود که بیشتر دشنام های ناموسی بودند. منم سریع پست را قفل کردم. ان شب تمام پست هایم را بازنگری کردم.آن پست را از حالت همگانی به دوستان صمیمی تنظیم کردم. کامنت ها را خواندم و نوت گرفتم. 

بیشتر به افشار و سید حسین انوری و دست داشتن انوری در قتل هزاره های افشار بحث شده بود . چند کامنت در مورد خیانت سادات در زمان عبدالرحمان نوشته بود که برای من جدید بود.عجیب تر انکه رضا انوری که فعلا در المان هست نوشته بود شما اصلا مطلق به ما نیستید !!!!!شما از فلان قومی ما از فلان قوم. در صورتی که سکینه از همان تباری هست ما نگارنده می باشد. باور به لوح و قلم کنید که تا ان زمان نمی دانستم وندی و قزلباش و خلیلی و اسماعلیه و سادات و غیره چیست . من متولد ایرانم و در انجا این حرف ها نبود همه ما شیعه بودیم. فقط چند مطلبی در مورد منکر شدن وجود سادات در افغانستان شنیده بودم که برای من مهم نبود چون برای من شیعه بودن کافی بود. برای من حقیقت مهم تر از تبارم بود و هست.برای م شرم اور بود در مورد خط قرمز ها و تبار او و خودم حرف بزنم. سر دو راهی قرار گرفته بودم. از یک طرف بابه مزاری عزیزم از طرف دیگر نژادی بود که از اول تاریخ تا امروز خاین معرفی شده بودند.!!! ناچار به خودم قبولاندم هر انچه حقیقت بود بپذیرم. حتی اگر هم تبارانم بقول پیروان مزاری خاینین گذشته تا به امروز بوده باشند را قبول کنم.

از اوایل سال 2017شروع کردم به مطالعه و مصاحبه با دوستان صمیمی ام در فضای مجازی. این بار مثل گذشته مطالبی که برایم سوال برانگیز و مهم بود نشر می کردم. البته با ادرس و مشخصات واقعی ام روز های اول با موجی از توهین ها و تحقیر ها مواجع می شدم. اکثرا انهای که مخالفت می کردن هزاره بودن. البته هزاره های بسیار بهتر از ما نیز حقیقت را افشا می کرد اما در برابر ان همه تاریک اندیش یک شمع ناچیز بود . دوباره سر دو راهی قرار گرفتم. نمی دانستم بین هزاره ی خوب و بد چگونه دیوار بشکم. تا این که واژه وندی را که سربازان مزاری با افتخار به خود شان لقب گذاشته بود؛برای هزاره های لقمه حرام انتخاب کردم. از ان روز هر کسی که با جعل و چاپلوسی از مزاری حرف میزد برای من وندی زاده بود. حتی سید حسین عالمی بلخی که برای بابه جهنمی خود از ارگ خواست سکه بابه ضرب بزند برای من شریک جنایت کار محسوب می شود.

تحقیقات زمانی تکمیل شد که کتاب های 

زرد طلای از مارک جمز خبرنگار ان بی سی و سی ان ان،

کتاب خاطرات محمد یوسف کارمند بازنشته ای اس ای با عنوان تلک خرس

کتاب افغانستان در قرن بیست یک جمع اوری شده توسط بی بی سی

،کتاب علی زاهدی فرد شماره دو حزب وحدت مزاری با عنوان پس از سکوت سه

،کتاب سید زدای از سید محمد علوی معروف به بی خط،

کتاب خاطرات سید محمد علی جاوید بنام مزاری از تولد تا سیاست و شهادت و چندین صفحه از کتاب خاطرات ایت الله منتظری در مورد مزاری را خواندم. همه این کتاب ها یک چیز می گفتند که در کتاب اسطوره شکسته علی نجافی نوشته شده بود.


وحشتناک بود وحشتناک .بابه عزیزم از پشت پرده یک زامبی خونخوار بیرون شد که حتی به یگانه دخترش رحم و محبت نداشت.

فرهنگ افغانستان توسط اوغان ها تخریب شد.


، در کنار خیابان منتظر رهگذری هست تا صدقه ای به مادرش دهد تا غذا او گردد؛ هزار سخن در دل خود نهفته دارد. بت بامیان پیکر بی آزار با قامت بلند و افتخار تاریخ افغانستان بود.بت بایمان به مروم بامیان و افغانستان افتخار و قدمت هدیه می داد. این بت را طالبان جهادی تروریست، انفجار دادند. اگر ان بت تا حال پا برجا بود مصرف کل افغانستان را تامین می کرد و بامیان را کویت دیگر تبدیل می کرد. در جهان میلیون ها بت پرست زندگی می کند که بیشترین بت پرستان را ثروتمندان هندی و چینی و ژاپانی تشکیل می دهد. اگر بت های صلصال، تخریب نمی شود ثروت توریست های هندو برای بازسازی و ابادانی بامیان و فغانستان کافی بود.البته در این بی حیثتی واین فرهنگ و تاریخ سوزی وندی های مزاری نیز شریک بودند. کریم خلیلی با دریافت چندین میلیون دالر بامیان را به طالبان تحویل داد. نه تنها بامیان را بلکه سلاح و صلاح و مردمش را نیز تحویل طالبان داد تا دختران را تجاوز جنسی و پسرهای لشم را لواط و مردان و زنان پیر را قصابی کند. 
همه می دانیم خلیلی در عمرش یک روز هم کار نکرده پس ان همه ثروت و شرکت و هتل و ملک را از کجا اورد؛اگر از خاک و ناموس و ادم فروشی درنیاورده است؟انگار حقله مزاری برای ادم فروشی و تخریب و خیانت مامور شده بودند.خلیلی دقیقا همان خیانتی را در بامیان تکرار کرد که رهبرش مزاری در بیست و سه سنبله 1373 انجام داد. مزاری و خلیلی هر دو سلاح و اختیار خود را در مناطق تحت کنترول خود به پشتون های تحویل دادن که مطمین بودن از مسعود و ربانی و محسنی به مراتب بهتر و مورد اعتمادتر هستند.چرا؟ این روز ها شاهد هستید؛محقق و خلیلی تنها شکست خورده ای مزاریاز همان سوراخی گزیده شدند،که مزاری گزیده شد.

هنوز این معما در این ملک نفرین شده بی پاسخ مانده؛که چراخلیلی در بامیان محقق در بلخ و مزاری در کابل به نفع پشتون دامن دار خدمت می کرد تا خدمت به مردم خودش؟ امیدوارم در افغانستان امنیت و ارامش حاکم شود تا انتقام ان همه ستم را از رگ و ریشه تروریست های جهادی جنایتکار بگیریم.آمین. و اما پتشون های طالب علف خوار ..... در این روز ها پشتون های علف خوار در قطر سر گرم نشقار کردن جو های عربی هستند. انها نشقارکنان آروغ سربالا می زند و به هوای امارت اسلامی؛سجده به درگاه انهای می کنند که سالها به بهانه تجاوز؛ فرزندان فغانستان را قتل عام کردند. اگر پشتون های اجاره ی می خواهند حکومت کند باید دل مردم این سرزمین را به دست بیاروند.نه،رضایت امریکا و انگلیس را.رضایت مردمی که مالک افغانستان هستند شرط واجب هست. پشتون های طالب دل خوش نباشند چون امریکا را راضی کردن همه چیزی اماده حکومت قرون وستای هست. نه، مردم افغانستان همان های هستند که از جسد های شما فرش قرمز برای رژه سگ ها ولگرد درست کردند؛هستند. هنوز استخوان های شما که گروهی در چاه های اب دفن کردیم داخل چاه ها باقی مانده است. هنوز خون زنان و کودکان مزارشریف، فریاد خون خواهی سر می دهند.یاد مردم هست چه جنایتی کردید. مردم همان مردم هست.

تنها را حکومت بر این ملت؛ عدالت هست. واژه ی که برای شما تروریست ها بیگناه هست چون شما زبان فارسی را نمی فهیمد تا درک کنید عدالت چه تعریفی دارد. پشتون های طالب متوجه باشند! تا زمانی از مردم فغانستان عذر خواهی نکنید و به اشتباهات خود پی اعتراف نکنید؛هرگز خواب حکومت را در سر نپرورانید. این قانون طبیعت و فرمان اللهی هست. ظالم هرگز حاکم نمی شود اگر شد عمرش کوتاه تر از پلک زدن هست. 
برای ملت فغانستان حکومت پشتون و امریکا و اسرایل هیچ فرقی نمی کند. مردم ما از جنگ خسته هستند. فهمیدن هیچ جای جهان برایشان از فغانستان بهتر نیست اگر باشد؛ نمی پذیرند. پس برای امنیت و حکومت سالم و اجرای قانون اساسی لحضه شماری می کند. طالب تروریست در نظر داشته باشند شما با ان چهره پشمی و ان لنگوته های ترسناک نمی توانید وارد ارگ شوید. لباس و زبان و رفتار خود را تعغییر دهید. به زنان اجازه نفس کشیدن دهید. ازادی ادیان را اعلام کنید.رابطه خود را با پاکستان قطع کنید و کشور را فدرالی اعلام کیند. ان زمان هست که ملت برای حکومت کردن شما فکر می کنند و انتخاب می کنند که ایا حکومت شما به صلاحشان هست یا نه. در غیر ان حکومت شما یک سراب هست.

جهادی در راه نفاق و بدبختی

ستاره افغان(تن تازی و غیرت فروشی)،مسابقه ی نشان دادن باسن های بغوند؛سینه های برامده، لب های سرخی کشیده و کومه های برفی با دستان دود زده و سوخته ؛ بنام هنر رقاقصی برگزار می شود.جشنواره تار های شیطانی بنام جشنواره دمبره در ولایت های که مزاری و پیروانش از جهاد مقدس علیه کفر صحبت می کند،تف به صورت تک تک جهادی ها و ملا و مولوی های می باشد که دم از خدا و قران و قیامت می زنند. این جشنواره های شیطانی،مثل تولد مزاری دقیقا در ایامی برگزار می شود که برای مسلمین چنین اعمالی حرام هست!!!!!!!!!!!این روز ها برای شیعه و سنی سالروز شهادت تنها یادگار پیامبر اکرم فاطمه زاهرا سلام الله علیها هست. اما دیده می شود؛سکوت ملا و مولوی کمر قران را شکسته! هیچ عکسالعملی نشان نمی دهند؟در مقابل می بینم یک تعداد عظیمی از اخوندهای وندی زاده ی مزاری با برنامه های از پیش تایین شده ی دولت های بیگانه بجای مبارزه با تهاجم فرهنگی اسلامی می ایند از احساسات یک عده بی خبر استفاده سوء کرده، دانشنامه تفسیر می کند.! انتقاد ما این هست>چرا در رقاصی و شراب خواری دوران نجیب حرام بود و مستحق شورش؟اما رقاقصی و شراب خواری و تن فروشی های سطح شهر کابل و مزار و غیره حلال هست؟ چرا حالا که گناه تا بیخ گوش شما رخنه کرده کاری نمی کنید؟غیر از این هست که شما قارچ های سمی،مثل کائنات معبد امون فقط برای زیر ناف در فرصت مناسب شورش می کنید؟
ما که با دولت کمونیست نجیب مشکلی نداشتیم. با رقص و شراب و کنیسه و کلیسای انها مخلفتی نداشتم.این شما ملاچه های شیعه و سنی بودید که به بهانه تجاوز شوری(کفر)فرزندان وطن را دم تیغ روس ها و خلق و پرچم فرستادید! تا وقتی گرم سجده و محراب بودید همه یک تن شده علیه دشمن مشترک مبارزه کردید. همین که وسوسه قدرت وثروث و چوکی شما را تحریک کرد یادتان رفت مسیر خانه خدا از راه مظلوم پروری می گذرد؛نه از راه غارت خانه های انها و کشتار و قتل و تجاوز.#NASRI10DEL
زینب مزاری


اینگونه کشتی حزب وحدت درافشار در گِل نشست.

یاد ها و خاطره ها.
شاهد عینی قسمت (8)


 
چنانچه قبلا یاد آوری گردید که رهبر حزب وحدت هیت خاص خویش را جهت رفع کشیده گی ها با رهبری گارنیزیون توظیف نمود. 
استاد ابوذر غزنوی نقش میانجی وخیرخواه بین طرفین را ایفا می کرد.
دو شب بعد از سخنرانی استاد مزاری در مسجد امام خمینی دشت برچی ابوذر به مسلمی پیام داده بود که فرستاده های استاد مزاری می آیند خودت با آقای قبادی شب مهمان من هستید.
با تاریک شدن هوا رفتیم قرارگاه ابوذر تعمیر دانشگاه ادبیات محافظ ابوذر ما را به اطاق رهنمایی کردند. فرستاده ها قبل آزما آمده بودند بعد از احوال پرسی سرد ومختصر ادای نماز و صرف طعام ابوذر برای اینکه فضای سکوت در مجلس را بشکند با همان لهجه خاص وطنی گفت ( به اجازه شمو دلمه آسته که یک توره بوگوم) 
مسلمی لب خند زد گفت بگو. 
ابوذر :
(از یک کوچی پرسان کد که شتر خوره زیاد دوست دری یا خدا ره کوچی گفت و الله مینه دو دوست چیز گفته نمی تونم حالی دیگه من هم بین شمو چیز گفته نمی تنم صحبت را شروع کنید که آن شاالله مشکل حل شونه ) 
من گفتم اگر استاد ابوذر اجازه دهد منهم یک قصه کوچی را بلدم ابوذر گفت بگو شبهای زمستو درازه 
گفتم :
یک کوچی وقت مرگش نزدیک شد از تمام خانواده بعد دوستانش طلب بخشش نمود. از حیوانات خود طالب بخشش شد نوبت به شتر رسید. به شتر گفت یک عمر با من زحمت کشیدی کوه به کوه، دشت به دشت گاهی سیر گاهی گرسنه درکنار هم بودیم اگر ازدست من اذیت شده باشی ببخش شتر گفت همه رنج و درد های را که باتو کشیده ام بخشیدم اما یک مورد را به هیچ صورت نمی بخشم. کوچی گفت کدام موردرا؟ شتر گفت همان روزی که افسارم را به دم خر بسته کرده بودی. 
ابوذر گفت توره تو سید شلیک آخر نبشه گفتم نه آنطور نیست فقط یک قصه بود. 
ابوذر گفت یاالله صحبت را شروع کنید 
آقای سجادی گفت ما آمدیم با صلاحیت عام وتام هر مشکلی که با استاد دارید حل کنیم. 
مسلمی گفت ما با استاد مشکل نداریم. استاد باما و با بخش از کلان های حزب وحدت مشکل دارد. در مدت 9 ماه در غرب کابل غیر آزجنگ کاری وجود نداشته که مجال فکر کردن را داشته باشیم. 
عزیز رویش :
آزجنگ های تحمیلی، از بیداری واگاهی مردم واستاده گی در برابر ظلم صحبت کرد دست آورد های سیاسی حزب وحدت را درعرصه سیاسی ونظامی ارزشمند خواند ویاد آوری کرد که تعاملات سیاسی حزب وحدت جایگاه خاص خودش را در عرصه ملی و بین المللی پیدا نموده است این یک دست آورد بزرگ برای مردم ماست. 
در جریان صحبت عزیز رویش من وابوذر احساس نمودیم، که آقای مسلمی اصلا توجه به صحبت رویش نمی کند.
چون مسلمی اصل جنگ ها را نامشروع میدانست و عزیز رویش از دست آورد های سیاسی جنگ ها صحبت می کرد. 
آقای ابوذر زیرکانه رشته صحبت را به سید محمد سجادی سپرد. 
سیدمحمد سجادی باردیگر صحبت اول اش را تکرار کرد 
استاد مزاری آماده است به تمام خواست هاواعتراضات معقول شما رسیدگی کند. اگر قناعت شما را فراهم نتوانست طرح های شما را برای بهبود وضع کنونی عملی می کند. بناا اعتراضات وپیشنهادات باید دسته بن ی شده ومشخص باشد. زیرا باکلی گویی ها اذهان مغشوش و مشکل پیچیده تر می شود. 
آقا ی مسلمی پشنهاد سجادی را تاید کرد وگفت موارد را که هیت رهبری گارنیزیون یاداشت نموده آقای قبادی تشریح می کند. 
من روی بشنهادات وانتقادات صحبت را شماره وار شروع کردم. 
1_ آیا رهبر حرب طبق اساسنامه حزب عمل می کند اگر قانونمند عمل می کند. چرا اعضای بلند پایه حزب از تصمیمات مهم آگاهی ندارند . 
2_ ما براین باوریم که استاد مزاری با شکایات عمال رژیم آسبق ومشوره آنها شورای ولایتی کابل رامنحل نمود ورابطه های که در طول (13) سال بین شورای ولایتی کابل ومردم کوچه به کوچه کابل برقرار نموده بود تضعیف کرد .
آیا این تصمیم شخصی استاد بوده یا شورای تصمیم گیری وعالی نظارت؟ میخواهیم مصوبه ای آنرا مطالعه کنیم درغیران استاد پاسخگو خواهد بود 
3_ حریم حزب وحدت چگونه رسما شکسته شد؟ بدین‌گونه که 
درکنار شورای سیاسی، شورای اقتصادی وشورای فرهنگی (3) شورای دیگر به آن علاوه گردید .
1_شورای بزرگان موسفیدان وسرمایه داران قوم. 
2_شورای منسوبین وکادرهای رژیم آسبق (خلقی ها پرچمی ها) 
3_ شورای روشنفکران مسلمان (شاخه های متعدد شعله جاوید، سکولار ها، ملی گریان وووو)
درپایان این مصوبه تمام اعضای شورای سیاسی اقایان سید رحمت الله مرتضوی، کریم خلیلی، سید مصطفی کاظیمی وشخص استاد مزاری امضا نموده بودند. 
نوت:
(( استاد مزاری بار ها به شوخی می گفت این روشنفکران وکمونیست ها کافر نه شده به قرآن قسم خورده اند که از اهداف لنین و مایو(مایوتسه تونگ رهبر انقلاب کمونیستی چین)) پیروی کنند.
4_آیا استاد مزاری میداند که مرکزحزب علوم اجتماعی تحت نفوذ همه جانبه احزاب مخالف و دولت قرارگرفته است تمامی اسرار محرم حزب روزانه به احزاب مخالف مستقیما به احمد شاه مسعود و اطلاعات حزب اسلامی داده می شود. به گونه مثال 
تمامی کمک های مالی که استاد مزاری با سید حسین انوری وقمندان های قطعه اسکات نموده است اسناد های آن به احمد شاه مسعود داده شده است.
مسعود این اسناد ها را بعد از جنگ چنداول به آقای انوری نشان داده است.
انوری وقمندان های قطعه اسکات به این باورند که استاد مزاری عمدا خودش این کار را کرده است تا میانه مسعود را با حرکت اسلامی خراب کند 
نوت 
درجنگ چنداول تعدادی به اسارت شورای نظار درآمده بودند همه از آدرس حرکت آزاد می شود.
این اسناد ها به خاطر تحقیر انوری به رخش کشیده می شود 
زیرا حرکت متحد دولت بود سه وزارت وحداقل 9 جنرال در وزارت خانه ها نظامی داشت یعنی اینکه هم با ما متحد هستید وهم علیه ما می جنگید. 
5_حزب وحدت با فرقه ( 80) در شمال اتحاد دارد؟ یا سراسری؟ درجنگ بین دولت و فرقه 80 حزب وحدت علنی اعلان جنگ داد اگر اتحاد سراسری است چرا در 9 جنگ حزب وحدت با سایر احزاب در غرب کابل از جانب فرقه 80 کوچکترین اقدامی لفظی وعملی به نفع حزب وحدت صورت نگرفت. 
در حالیکه به خاطر حمایت آنها چنداول به آتش کشیده شد ؟ 
5_مارک خوارج علیه مجاهدین کابل واقعی بود یا یک ترفند سیاسی برای رضایت ودلگرم کردن شورا های رژیم آسبق و روشنفکران مسلمان در داخل حزب؟ آمار داده شده 114 نفر را استاد جمع بندی نموده است یا عمال رژیم سابق برای استاد جمع بندی نموده داده است؟ 
6_ ایتلاف نظامی حزب وحدت با حزب اسلامی علیه ربانی ومسعود باعث تقویت حزب اسلامی وموازنه قدرت نظامی می گردد. وجنگ چند برابر تشدید خواهد شد.
این ایتلاف رسما از طریق شورای تصمیم گیری مصوبه شده است یا اینکه شفاهی ولفظی وقول قرار است؟ 
7_ از تاریخ ایتلاف حزب وحدت با حزب اسلامی (8) میزان تا جنگ تهاجمی شب 18 جدی علیه دولت نیروهای نظامی حزب وحدت از صدر تا به ذیل به دودسته مخالف و موافق تقسیم گردیده است ومردم که پشتوانه اصلی جنگ های غرب کابل می باشند نیز علیه این ایتلاف در اکثریت مطلق قرار گرفته اند. 
به همین گونه حضور فعال حرکت اسلامی که در ساحه غرب کابل متحد دولت است تمامی غرب کابل را به سمت جنگ های داخلی دوران جهاد سمت وسو داده است حزب چه تدابیری را جهت این آزهم گسیختگی نظامی ومردمی اتخاذ نموده است ؟ 
سوالات تمام شد. 
قریب 11 شب شده بود.
مسلمی از جاه برخاست وپتلون پلنگی اش را که هنگام نماز کشیده کنارش گذاشته بود به پوشیدن شروع کرد 
درحالیکه کمربندش را می بست. آقای سجادی گفت آقای مسلمی شما که هیچ صحبت نکردی کجا می روی؟ 
مسلمی :
آنچه را آقای قبادی یادی آوری نموده نظر جمع ماست سوالات ما چه جواب داشته باشد یا نداشته باشد مواضع وسنگر های نظامی را که دراختیار داریم تا آخرین قطره خون خویش حفاظت می نمایم. 
اگر قرار باشد در جنگ تعرضی اقدام شود بدون مجوز شرعی آیات عظام یک گام برداشته نه خواهد شد این تصمیم کلی رهبری نیروهای گارنیزیون است. 
اگر نظر شخصی ام را میخواهی بدانی ؟ امی آدم (استاد مزاری) با دین ومذهب قطع رابطه کرده است. تازمانیکه حقیقت ایمان اش برآیم ثابت نگردیده است یک گام را به سوی اش برنمی دارم این جمله اخیر را گفت با بلند کردن دست گفت خدا حافظ. 
ابوذر تلاش نمود اورا از دهلیز برگرداند.
نه تنها برنگشت که به گفته ابوذر آخرین تیر را نیز شلیک کرد:
(گفت به فرستاده های مزاری بگو که اگر هر سه آیةالله به تفاهم برسند همانگونه که مزاری به کابل آمده روی دسترخوان هموار کرده نشسته است همانگونه ازدست ات گرفته دوباره پس مزاری روانت می کنیم.
اگر دست به مقاومت بزنی به آن آمار که داده ای اسم خودت را هم علاوه کن.) 
عزیز رویش با برداشت از همین مجلس در بگذار نفس بکشم می گوید. مسلمی را دگم تر از آنچه شنیده بودم نه دیده بودم. 
وبابرداشت از همین مجلس دریکی از مجله های عصر برای عدالت می نویسد که ازتمام سازمان نصر فقط دونفر به سازمان نصر پشت کردند یکی مسلمی ودیگری سید قبادی درحالیکه با واقعیت های پشت پرده در داخل سازمان نصر مطابقت نداشت. نیروهای کابل اکثریت قریب به اتفاق مخالف مسیر حرکت رهبری حزب قرار گرفته بودند.
یاهو ویاحق 
____________________________
دربحث بعدی حالات نظامی واستخباراتی قبل از سقوط افشار تحت برشی قرار خواهد گرفت . ______
درذیل تصویر ها ازچپ به راست استاد ابوذر غزنوی عضو شورای مرکزی ، شیرحسین مسلمی قمندان گارنیزیون حزب وحدت، سیدمحمد سجادی لعلی عضو شورایی عالی نظارت وریس شورایی فرهنگی حزب ، معلم عزیزرویش عضو کمیته فرهنگی ، علم بهرامی ریس کشف حزب وحدت