از زاویة دید عوامل و فاکتورها، تفاوت عمده و محسوسی میان دورة جهاد و بعد از پیروزی جهاد
به چشم میآید. در دوران جهاد )که در سطح جهانی، عصر مکاتب و تقابل ایدئولوژیها به شمار
میآمد(، رول اصلی و نقش اساسی را در تحوالت افغانستان، دین و مکتب به عهده داشت و تقابل
ایدئولوژیها، کشمکش و ماجرای اصلی این سناریو را میآفرید.
در کشوری با 33 %مسلمان و مردمانِ متدین و پایبند به سنتهای دینی، نظامی روی کار آمد که
نه تنها باورهای متضاد و متناقض با معتقدات مردم داشت، بلکه آشکارا اعتقادات آنان را به مبارزه
میطلبید و دین را آفت و افیون جامعه میخواند. طبیعی بود که چنان مردمی، چنین نظامی را
برنتابند و آتش خشم شان شعلهور گردد و همان بود که انفجار هولناکی رخ داد.
از دیگر سو، در گرماگرم این رخدادهای داخلی، یک نیروی اشغالگر و ملحد بیگانه با تعرض به
قلمرو مسلمانان و اشغال یک سرزمین اسالمی به کمک این نظام الحادی آمد که این هم روغنی شد
روی آن آتش.