در پاسخ به این سوال، قاطعانه و باورمندانه می گوئیم: بلی! متأسفانه استاد مزاری تاکتیک جنگ و تز حق گیری از راه لوله تفنگ را انتخاب کرده بود. او سعادت، هوّیت و منزلت حزب و مردم را در سایة تفنگ میدید و بر این پندار بود که برای رسیدن به ساحل هدف باید از دریای خون و روی تل اجساد گذشت. برای دستیابی به یک آرمان اجتماعی و تغییر و تعیین سرنوشت یک اقلیت قومی و مذهبی محروم و محکوم و نیز تغییر بستر تاریخ 151 ساله، ابزارها و اهرمهای بسیاری مانند خرد و تدبیر سیاسی، گفتگو و چانه زنی، تفاهم و مدارا، درایت و دوراندیشی، انسجام توده ها، پشتوانه جهانی و ... از ضروریات کار است. از میان این همه ابزارهای متنوع، استاد مزاری فقط به راهکار نظامی و قدرت نیزه و برچه می اندیشید. او سلّی را با مشت آهنین پاسخ میداد و تفنگ را با توپ. برای رفع ریزترین اصطکاک و تصادم، منطق تضاد و ستیز را وارد میدان میساخت و بجای تفاهم، از حربة تهاجم بهره میگرفت. منطق، گفتگو و مدارا را در مناقشات و منازعات، نوعی زبونی میپنداشت و گرِهی را که با دست و زبان قابل گشودن بود، با دندان و خنجر میگشود. او میپنداشت که با این مشی و شیوه قهرآمیز، به قوم تحقیرشده و یخن کندة خود، عزت و اعتماد به نفس میبخشد و خود نیز به عنوان یک چهره حق خواه و عدالت طلب، به ستارة تاریخ هزاره ها مبدل میشود. در حالی که منطق سیاسی، درایت و دور اندیشی یک پیشوا ایجاب میکند که با توجه به موقعیتها، فرصتها و تنگناهای مختلف که هر کدام، موقف متناسب و درخور خود را می طلبد، رفتار و سلوک سیاسی منطبق با آن موقعیت و شرایط اتخاذ نماید. اصوالً در نظر داشت مصالح و مقتضیات زمان در همه امور مخصوصاً در حوزه سیاست، اصل مورد پذیرش همة عقالست. مطالعة زندگی پیشوایان دینی ما و مواضع سیاسی آنان مانند مصلحت اندیشی پیامبر )ص( در صلح حدیبیه، و صلح امام حسن مجتبی )ع( با معاویه و پذیرش ولیعهدی مأمون توسط امام رضا )ع( همه مبین و مؤید این حقیقت است. در سیاست رایج در دنیای معاصر نیز اگر بگوییم جوهره و شالوده سیاست را