دوران ربانی سیاه ترین روز های زندگی مردم افغانستان بود. او وابسته روسیه و بعد ایران شد.
ربانی کشته شد،چون هدفش وابستگی به بیگناه بود. او ریس جمهوری بود که در دوران او کشور به خواست بادارش پاکستان به آتش کشیده شد.
در دوران او بود،که اقوام افغانستان تجربه شد و علیه هم دشمن خونی گردید.
امروزه نود درصد غیر پشتون ها از پشتون ها نفرت دارد. این همان خواست پاکستان بود. شعار پاکستان این بود، آب مطابق میل ما در افغانستان جوش نگه داشته شود.(تلک خرس)
ربانی آنقدر ضعیف و بی چاره بود،که حرف زدن درست بلد نبود. روش برخورد با خائن و خادم را نمی دانست . او می دید، دیر آمده ادعای مالکیت کشور را می کند. اما جرات مجازات نداشت. می دید یک بی ریشه دارد ریشه اصل جهاد و شهادت را از بین می برد.بجای سرکوب، به او قدرت و منزلت داد. ربانی می دید یک بی ریشه دار حال خشکاندن،نهال تازه به ثمر رسیده جهاد هست،می دید دشمن جهادی های که دشمن شوروی هست، با همه اقوام برای شهرت و شهوت می جنگند،اما کاری نکرد! چرا؟
یا ربانی مزدور بوده که بادارش،اجازه مجازات نمی داده و یا سیاست بلد نبوده. در هر دو صورت برهان الدین ربانی محکوم هست. ما کسی را می خواهیم که مثل اشرف غنی در برابر اغتشاشگر، سنگ دل باشد.
ربانی اگر معنای واقعی سیاست را می فهمید به هر نحوی که بود،مزاری و گلبدین را حذف می کرد.
سیاست جای برای دلسوزی و دین و دوستی نیست. منافع ملت قبله یک سیاستمدار است و راحتی مردم واجبات او.